جدول جو
جدول جو

معنی رها کردن - جستجوی لغت در جدول جو

رها کردن
نجات دادن خلاص گشتن (از قید و بند)، ول کردن آزاد گذاشتن
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رها کردن
آزاد کردن، ول کردن
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
فرهنگ فارسی عمید
رها کردن
Abandon, Ditch, Jettison, Relinquish, Rid, Strand
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رها کردن
бросить , выбрасывать , отказываться , избавиться от , оставить
دیکشنری فارسی به روسی
رها کردن
verlassen, abwerfen, aufgeben, loswerden, stranden
دیکشنری فارسی به آلمانی
رها کردن
кинути , викидати , відмовитися , позбутися , залишати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رها کردن
porzucić, wyrzucać, zrezygnować, pozbyć się, porzucać
دیکشنری فارسی به لهستانی
رها کردن
抛弃 , 丢弃 , 放弃 , 摆脱 , 搁浅
دیکشنری فارسی به چینی
رها کردن
abandonar, lançar fora, renunciar, livrar-se de
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رها کردن
abbandonare, gettare, rinunciare, liberarsi da
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رها کردن
abandonar, arrojar, renunciar, deshacerse de
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رها کردن
abandonner, jeter, renoncer, se débarrasser de
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رها کردن
verlaten, wegwerpen, opgeven, zich ontdoen van, achterlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
رها کردن
छोड़ देना , फेंक देना , छोड़ना , छुटकारा पाना , छोड़ देना
دیکشنری فارسی به هندی
رها کردن
meninggalkan, membuang, melepaskan, menyingkirkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رها کردن
ترك , يترك , تخلّص من
دیکشنری فارسی به عربی
رها کردن
לנטוש , להשליך , לוותר , להיפטר מ , לנטוש
دیکشنری فارسی به عبری
رها کردن
捨てる , 放棄する , 取り除く , 置き去りにする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رها کردن
버리다 , 포기하다 , 제거하다
دیکشنری فارسی به کره ای
رها کردن
terk etmek, bırakmak, kurtulmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رها کردن
kuacha, kutupa, kuachilia, kuondoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رها کردن
ทิ้ง , ทิ้ง , ละทิ้ง , กำจัด , ละทิ้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
رها کردن
ফেলে দেওয়া , ফেলে দেওয়া , ত্যাগ করা , মুক্ত করা , পরিত্যাগ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
رها کردن
چھوڑ دینا , پھینکنا , چھوڑ دینا , چھٹکارا پانا , چھوڑ دینا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رسا کردن
تصویر رسا کردن
اکمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بها کردن
تصویر بها کردن
قیمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه کردن
تصویر راه کردن
طی طریق کردن راه سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضا کردن
تصویر رضا کردن
خاطر جمع کردن، شادمان و خوشدل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه کردن
تصویر راه کردن
کنایه از نفوذ کردن، رخنه کردن، راه رفتن، طی طریق کردن، راه باز کردن، راه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ره کردن
تصویر ره کردن
هدایت و راهنمائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ها کردن
تصویر ها کردن
گرم کردن دست یا هر چیز سرد به وسیله حرارت نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ره کردن
تصویر ره کردن
((رَ. کَ دَ))
رام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابا کردن
تصویر ابا کردن
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
خشنود گردانیدن رضایت کسی را فراهم آوردن اقناع کردن و بر آوردن خواست و میل کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادا کردن
تصویر ادا کردن
گزاردن پس دادن باز پرداختن توختن
فرهنگ لغت هوشیار